چرا درک امور مالی برای مدیران غیر مالی مهم است.
به عنوان یک مدیر ارشد باید بدانید ساختار مالی شرکت شما چگونه کار میکند. چرا که درک جریان نقدینگی، سودآوری، و ثبات مالی شرکت برای تصمیمگیریهای مهم ضروری است. همچنین آگاهی از وضعیت مالی به شما کمک میکند ریسکها و فرصتها را بهتر ارزیابی کنید. علاوه بر آن درک تأثیر تصمیمات شما بر عملکرد مالی شرکت و بازگشت سرمایه سهامداران اهمیت دارد. در این مقاله، تلاش میکنم اهمیت درک امور مالی برای مدیران ارشد غیرمالی را بررسی کنم.
موارد مهمی که باید در مورد امور مالی شرکت بدانید
پایهایترین مورد، اشراف داشتن به صورتهای مالی اصلی مانند ترازنامه، صورت سود و زیان، و صورت جریان نقدینگی است. ترازنامه نمایی از داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام شرکت در یک زمان مشخص را نشان میدهد. صورت سود و زیان، خلاصهای از درآمد، هزینهها و سودآوری شرکت در یک دوره زمانی (سال مالی) را ارائه میکند. همچنین صورت جریان نقدینگی نشاندهنده جریان ورودی و خروجی وجه نقد از فعالیتهای عملیاتی، سرمایهگذاری و تأمین مالی است.
شاخصهای مالی کلیدی مانند حاشیه سود، نسبتهای نقدینگی و نرخ بازده سرمایه مواردی است که در مرحلهی بعد به عنوان یک مدیر ارشد باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشید. حاشیه سود درصدی از درآمد است که پس از کسر هزینهها به عنوان سود باقی میماند. در ادبیات برخی از شرکتها به حاشیه سود GP (Gross Profit) و در ادبیات برخی دیگر از شرکتها به آن PC1 (Profit Contribution 1) گفته میشود. نسبتهای نقدینگی توانایی شرکت در پرداخت بدهیهای کوتاهمدت را نشان میدهد. همچنین نرخ بازده سرمایه سودآوری شرکت در رابطه با سرمایهای که سهامداران سرمایهگذاری کردهاند را به دست میدهد که در تصمیمگیریهای استراتژیک مانند سرمایهگذاری مجدد یا طرحهای توسعهای بسیار حاثز اهمیت است.
یکی دیگر از مواردی که باید نسبت به آن بینش داشته باشید، ساختار سرمایه شرکت (نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام) و هزینه سرمایه است. ساختار سرمایه ترکیبی از بدهی و حقوق صاحبان سهام است که شرکت برای تأمین مالی عملیات و رشد خود استفاده میکند. هزینه سرمایه نیز، نرخ بازده مورد نیاز برای توجیه هزینه استفاده از سرمایه (بدهی و حقوق صاحبان سهام) را نشان میدهد. در ادبیات عامه، هنگامی که در این مورد در حال بررسی و تحلیل هستید، جملاتی از این دست بسیار میشنوید که اگر پولم را در بانک بگذارم 20 درصد به من سود میدهد، حال اگر در این کسب و کار سرمایه گذاری کنم، چقدر عایدی خواهم داشت.
مورد بعد بودجهبندی، پیشبینی، و برنامهریزی مالی است. هرچند این امر توسط واحد مالی انجام میشود، اما یک مدیر ارشد غیر مالی باید نسبت به مستندات مربوطه مسلط باشید. حتی در بسیاری از موارد، پیش نیازهای اطلاعاتی بودجه از سمت سایر واحدها (بازاریابی، تولید، فروش و …) به واحد مالی ارائه میشود. در بودجهبندی تخصیص منابع مالی برای دستیابی به اهداف کسب و کار صورت میگیرد و بنابراین ورودی اطلاعاتی سایر واحدها بسیار مهم است. در گزارشات پیشبینی برآورد عملکرد مالی آینده بر اساس فرضیات و روندهای فعلی نمایش داده میشود که نیازمند ارائه مستندات تحلیلی توسط سایر واحدها است. برای مثال واحد فروش باید بتواند پیش بینی فروش خود برای دوره مالی آتی را ارائه دهد تا از آن در پیش بینیهای مالی استفاده شود. برنامهریزی مالی یکی از مهمترین وظایف واحد مالی است که طی آن نقشه راه برای دستیابی به اهداف مالی بلندمدت و کوتاهمدت ایجاد میشود.
در آخر، یک مدیر ارشد باید نسبت به سیاستهای حسابداری، مالیاتی، و مدیریت ریسک شرکت آگاهی کامل داشته باشد. سیاستهای حسابداری اصول و روشهایی است که شرکت برای ثبت و گزارش تراکنشهای مالی استفاده میکند و تسلط به آنها برای سایر واحدها بسیار ضروری است، چرا که در تعاملات کسب و کار با مشتریان، تأمین کنندگان و … رعایت این اصول الزامی است. سیاستهای مالیاتی رویکرد شرکت در مدیریت تعهدات مالیاتی و به حداقل رساندن بدهیهای مالیاتی است و باید در تعاملات سازمان به ویژه فروش و موارد هزینهای توسط سایر واحدها رعایت شود. سیاستهای مدیریت ریسک نیز فرایندهایی است که شرکت برای شناسایی، ارزیابی و کاهش ریسکهای مالی اجرا میکند و باید توسط همهی سازمان رعایت شود.
گزارشهای مالی چگونه میتوانند به بهبود جهتگیریهای کسبوکار کمک کنند؟
به طور خلاصه میتوان گفت که گزارشات مالی
- تصویری جامع و دقیق از عملکرد و سلامت مالی شرکت ارائه میکنند؛
- به شناسایی روندها، الگوها، و نقاط قوت/ضعف در عملکرد مالی کمک میکند؛
- به شناسایی حوزههایی که نیاز به بهبود یا سرمایهگذاری دارند کمک میکند؛
- در ارزیابی موفقیت استراتژیها و ابتکارات کسب و کار به کار میآیند؛
- اطلاعات لازم برای تصمیمگیریها در مورد تخصیص منابع و مدیریت ریسک را به دست میدهند؛
دو مثال از شرایط واقعی
مثال 1 (تصمیم مناسب):
سارا، مدیر ارشد بازاریابی در یک شرکت تولیدی، در حال ارزیابی دو کمپین بازاریابی بالقوه است. کمپین A نیاز به سرمایهگذاری اولیه بیشتری دارد، اما انتظار میرود در بلندمدت بازده بالاتری داشته باشد. کمپین B سرمایهگذاری کمتری نیاز دارد، اما بازده پایینتری نیز پیشبینی میشود.
سارا صورتهای مالی شرکت را بررسی میکند و متوجه میشود که شرکت از نقدینگی کافی و نسبت بدهی پایینی برخوردار است. او همچنین پیشبینیهای جریان نقدینگی را برای هر کمپین تجزیه و تحلیل میکند و به این نتیجه میرسد که کمپین A، علیرغم نیاز به سرمایهگذاری اولیه بیشتر، بازده بالاتری بر سرمایهگذاری (ROI) دارد.
با توجه به وضعیت مالی قوی شرکت و بازده بالقوه، سارا کمپین A را انتخاب میکند. این تصمیم در نهایت منجر به افزایش قابل توجه فروش و سودآوری میشود، که موفقیت بلندمدت شرکت را تقویت میکند.
مثال 2 (تصمیم نامناسب):
مجید، مدیر ارشد عملیات در یک شرکت خدماتی، فرصتی برای ورود به یک بازار جدید را شناسایی میکند. او مشتاقانه پیشنهاد میکند که شرکت باید فوراً یک دفتر جدید افتتاح کند و استخدام گستردهای انجام دهد.
با این حال، مجید صورتهای مالی شرکت را در جزئیات بررسی نکرده و درک محدودی از وضعیت نقدینگی و بدهیهای شرکت دارد. او همچنین هزینههای بالقوه و پیشبینیهای جریان نقدینگی مربوط به طرح پیشنهادی خود را نادیده میگیرد.
با وجود هشدارهای مدیر مالی، مجید همچنان بر طرح سریع اصرار میکند. این تصمیم در نهایت منجر به کمبود نقدینگی، افزایش بدهیها و چالشهای عملیاتی میشود، زیرا شرکت منابع مالی لازم برای حمایت از این طرح توسعه را نداشت.
این مثالها اهمیت درک مفاهیم مالی را برای مدیران ارشد غیرمالی نشان میدهد. با آگاهی از اصول مالی، آنها میتوانند تصمیمات آگاهانهتری بگیرند که ثبات مالی و موفقیت بلندمدت شرکت را تضمین میکند. در مقابل، نادیده گرفتن جنبههای مالی میتواند منجر به تصمیماتی شود که عواقب منفی برای سلامت مالی و عملکرد کلی شرکت دارد.
به عنوان یک مدیر ارشد غیرمالی، سرمایهگذاری زمان برای کسب درک پایهای از امور مالی شرکت و همکاری نزدیک با تیم مالی ضروری است. با انجام این کار، میتوانید تصمیمات آگاهانهتری بگیرید، عملکرد کلی شرکت را بهبود بخشید، و به عنوان یک رهبر موثرتر عمل کنید. فراموش نکنید، موفقیت مالی شرکت مسئولیت همه رهبران در سازمان است، نه فقط کسانی که مستقیماً با امور مالی سروکار دارند.